معنی حرف فاصله

فرهنگ فارسی هوشیار

فاصله

گشادگی، دوری، فاصله دار

فرهنگ معین

فاصله

(اِفا.) مؤنث فاصل، مسافت میان دو چیز. [خوانش: (ص لَ یا لِ) [ع. فاصله]]

فرهنگ عمید

فاصله

میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت،
زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سال‌ها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد،
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] جدایی، دوری،
(موسیقی) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر،
* فاصله دادن: (مصدر لازم) میان دو چیز جدایی انداختن و آن‌ها را از یکدیگر دور کردن،
* فاصله گرفتن: (مصدر لازم)
بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن،
[مجاز] اجتناب کردن،

فارسی به عربی

فاصله میان دو حرف

وثبه


فاصله

فاصل، فتره، فجوه، فضاء، مسافه

لغت نامه دهخدا

فاصله ٔ کبری

فاصله ٔ کبری. [ص ِ ل َ / ل ِ ی ِ ک ُ را] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کلمه ٔ پنج حرفی که چهار حرف اول آن متحرک و پنجمی ساکن باشد. رجوع به فاصله شود.


فاصله ٔ صغری

فاصله ٔصغری. [ص ِ ل َ / ل ِ ی ِ ص ُ را] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کلمه ٔ چهارحرفی که سه حرف اول آن متحرک و چهارمی ساکن باشد. رجوع به فاصله (اصطلاح عروض) شود.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فاصله

بازه

مترادف و متضاد زبان فارسی

فاصله

بعد، دوری، مسافت، فرجه، جدایی، خلال، عرض، بین

فارسی به ایتالیایی

فاصله

interruzione

tratto

فارسی به آلمانی

فاصله

Abstand (m), Leerstelle, Leerzeichen, Raum (m), Zwischenraum (m)

معادل ابجد

حرف فاصله

494

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری